این ابتکار ستودنی که از طرف مقام معظم رهبری نشات گرفته است، حکایت از عمق بینش و روش ایشان ذیل مهندسی آینده انقلاب، آرمانگرایی واقعبینانه و راهبری حکیمانه و خردمندانه برای تدوین یک مدل توسعهگرایانه اسلامی - ایرانی دارد.
عبارت مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه «الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت سندی بالادستی برای همه اسناد برنامهای و چشماندازی است»، نشانگر جایگاه والای این الگو و نیز عزم جدی ایشان برای تحقق این مدل است و در مقطع کنونی انقلاب عزیزمان، تدوین این مدل از آن حیث دارای اهمیتی بزرگ است که در دیدگاه رهبر عظیمالشأن انقلاب «علم بر عمل» مقدم و «عمل بدون علم» قابل اتکا و حلاجی شده در بحث عمومی میان نخبگان علمی و عملی، نمیتواند به سرمنزل مقصود الهی و انسانی نائل آید.
بدون شک انقلاب اسلامی از جمله بزرگترین حوادث قرن اخیر بوده است؛ از آن حیث که در زمانهای که ویژگی اصلی آن منزویشدن تدریجی دین در زندگی مردمان بود، ملتی به نام دین و زیر بیرق مکتبی الهی و به زعامت رهبری مذهبی که گفتمان خود را از سنت نبوی، حکومت علوی، حماسه حسینی، فقه جعفری، انتظار مهدوی و خرد تمدنی منبعث کرده بود، اقدام به تغییر سرنوشت خود کرد.
درحالیکه در تصور متحجرانه از دیانت در جهان، دین بهعنوان فعالیتی خصوصی یا نیروی اجتماعی واپسگرا معرفی میشد، انقلاب عزیز ما دین را به نیروی اجتماعی پیشرو در مسیر رهایی از بند سکولاریسم و ناسیونالیسم بدل کرد و از اینرو اهمیت انقلاب در تاریخ جهان، ناشی از آن است که خیزش مردم ایران پیامآور بازگشت و رجعت «معنویت توأم با عقلانیت» به عرصه زیست و زندگانی بشر است.
به باور بنده، هندسه فکری انقلاب ما براساس توامانبودن «دین و دنیا»، «وحی و عقل» و «سیاست و دیانت» است و در نهایت بهدنبال ایجاد نظام سیاسیای است که با اتخاذ رویکردهای بومی و در عین حال علمی و با استفاده از گفتمان احیای تفکر دینی که پیشینه آن به اصلاحگرایان دینی بازمیگردد، زمینههای استقرار و شکوفایی تمدنی جدید را فراهم کندکه در آن پیشرفت و توسعه مادی و تعالی اخلاقی، آرامش ذهنی و آسایش عینی را برای مردم گرانقدر ایران به ارمغان آورد.
از این منظر، گوهر و فلسفه گفتمان انقلاب اسلامی را میتوان در رهنمودهای گرانسنگ مقام معظم رهبری بهخوبی درک و تبیین نمود. ایشان بر این باورند که امروزه در چشم بسیاری از نخبگان علمی و عملی ما، الگوی پیشرفت صرفا الگوی غربی و عاری از عنصر دین است.
بنابراین، ما باید با گذر از این تحجر فکری غلط که ریشه در عقبماندگی رشته علوم انسانی در کشورمان دارد، پیشرفت را با الگوی اسلامی - ایرانی که همان گفتمان انقلاب است، طی کنیم و در آن هدف غایی را براساس انتفاع انسانیت برای نیل به حیات طیبه مهدوی(عج) قرار دهیم؛ چنانکه امام خمینی(ره) میفرمایند: «اگر ایمان به خدا و عمل برای خدا در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و سایر شئون زندگی بشر وارد شود، پیچیدهترین مشکلات امروزی جهان به آسانی حل میشود. امروز دنیا هم در این بنبست گرفتار شده است و هم نمیخواهد به نوع هدایت انبیا تسلیم شود ولی سرانجام چارهای جز تسلیم ندارد.»
انقلاب اسلامی از تأمل و تدبیر متفکرانی برخاست که از سویی دل در گرو هویت دینی و ملی ما داشتند و از سوی دیگر به انحطاط و عقبماندگی جامعه اسلامی در دوران معاصر با چشمی نگران مینگریستند. آنها از طرفی در نفی تحجرگرایان و از بعدی دیگر در نفی غربگرایان نطفه نوعی الگوی توسعه مبتنی بر هویت دینی و بومی را طرحریزی کردند که میبایست درنهایت، جامعهای سرشار از معنویت، عقلانیت و عدالت را ایجاد کند.
این چشمانداز محوری، هسته اصلی گفتمان جمهوریت توأم با اسلامیت را تشکیل داده و در عرصه زندگی قائل به تلفیق «ایمان، علم و عمل» است و درصورت کاربست و بهرهگیری از آن نوید بخش تحقق آرمانهای مطروحه خویش است؛ چنانکه مقام معظم رهبری در نشست اندیشههای راهبردی فرمودند: «4عرصه فکر، علم، زندگی و معنویت عرصههای الگوی پیشرفت هستند. الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت بهگونهای تدوین شود که جامعه را به سمت جامعهای متفکر سوق دهد و جوشیدن فکر و «اندیشهورزی» به حقیقتی نمایان در جامعه تبدیل شود.»
در قلب این الگو باید شاهد درهم تنیدگی ارزشها و کارآمدی باشیم؛ بهگونهای که انقلاب ما در اساس، مبلغ ایده و نظریه تلفیق ارزشها و کارآمدی است؛ به این معنا که هیچگونه امکانی از افزایش کارآمدی نظام سیاسی و دستیابی به حد توسعه، درصورتیکه ارزشهای جامعه مورد بیتوجهی قرار گیرد، امکان بروز و ظهور پیدا نمیکند، ولیکن از طرفی این ایده که معتقد به حکومت مردمسالار دینی است آنرا مدلی از حکومت میداند که در آن، ضمن حفظ ارزشهای بنیادین جامعه، کارآمدی حاکمیت نیز تحقق یافته و امر توسعه محقق میشود.
انقلاب اسلامی از منظری دارای ماهیتی فرهنگی بود و به تحقق حاکمیت ارزشهای الهی و انسانی میاندیشید و از بعدی دیگر ماهیتی سیاسی داشت و برای ایجاد یک نظام سیاسی اخلاق گرا شکل گرفته بود و از نگاهی متفاوتتر، ماهیتی اقتصادی- کارکردی داشت و در پاسخ به نیاز دیرینه جامعه ایران به پرسش توسعه پدید آمده بود که باید خاستگاه آن مولفههای هویت اسلامی و ایرانی باشد و نیز با در نظر گرفتن شرایط فعلی مقام معظم رهبری اعتقاد دارند:
«تجربههای متراکم و معرفتهای انباشته شده در 30 سال گذشته نشان میدهد که مقطع فعلی، زمان مناسبی برای آغاز این راه است. برخی نیز معتقدند توانایی فکری برای ایجاد این الگو، در کشور وجود ندارد اما ظرفیتهای بسیار خوب موجود و ظرفیتهای فراوان بالقوه اثبات میکند که متفکران و اندیشهورزان ایرانی توانایی تدوین این الگو را دارا هستند و این حرکت، حتماً بهپیش خواهد رفت.»
تاکید انقلاب بر حفظ ارزشهای الهی و انسانی به معنای بیتوجهی و نادیدهانگاشتن نیازهای مادی و دنیاگرایانه انسانها نبود؛ چراکه مقام معظم رهبری در این خصوص تاکید کردهاند که «توجه به مسائل و خطوط اصلی زندگی مانند امنیت، عدالت، رفاه، آزادی، حکومت، استقلال و عزت ملی در بحث الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت، ضروری است و در این الگو باید به عرصه زندگی، توجه کافی شود.»
بر همین اساس، به راحتی میتوان دغدغههای منظومه وار مقام معظم رهبری و چرایی محوریت مقوله توسعه بومی را در کلام و اندیشه ایشان بهخوبی تشخیص داد. تاکیدات مکرر ایشان در باب اهمیت مقولاتی همچون خودباوری و پیشرفت، ضرورت تحقق نهضت نرمافزاری علم، اصلاح الگوی مصرف و اهمیت فوقالعادهای که ایشان برای تحقق اصل 44 (بهعنوان یکی از برنامههای مبتنی بر الگوی توسعه بومی) قائل هستند و در نهایت مرکزیتی که برای بحث سند چشمانداز و آرمانی به نام پیشرفت توامان با عدالت قائلند، بیانگر آن است که تفکر آرمانگرایانه توأم با واقعبینی نزد ایشان، در وضعیت امروز، ضرورت توسعه بومی را برای کشور و نظام بیش از هر زمان دیگر میدانند و اساسا، تحقق عزت، سربلندی، شکوفایی، تداوم و استواری انقلاب و کشور را در آینده، در گرو تحقق توسعه همه جانبه میدانند.
تدوین الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت، نیازمند نخبگان عقلانی ملتزم به ولایت فقیه است؛ چراکه محور اساسی توسعه در کشور ما و تدوینکننده و اجراکننده الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت، نخبگان (با کمک مردم) هستند و سوخت مورد نیاز برای حرکت کشور در جهت توسعهیافتگی، در اختیار نخبگان بصیر است؛ نخبگانی که ضمن ریشهداربودن در هویت بومی و دینی و نیز پذیرش عمومی، دارای درک و بینش جهانی و کارآمد نیز باشند.
در همین راستا، برای رسیدن به افقهای مطلوب زیست مومنانه و ارزش زندگی که بهشدت به مهندسی و مدیریت آن نیازمندیم، «دولت توسعهگرا» و «مدیریت نخبگان عاقل» باید مدلی متناسب با ارزشهای دینی، انقلابی و ملی طراحی و تدوین کنند؛ این راهبرد برای ارائه الگوی موفق در جهت توسعه همهجانبه کشور باید با گذر از چرخه معیوب افراط و تفریطها و عدماجماع نخبگان علمی و عملی، بر این واقعیت جامعهشناختی تاکید کند که ایران عزیز و دوستداشتنی ما، جامعهای اسلامی است و باید این هویت ارزشی خود را پاس بدارد و بر همین اساس الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت قادر خواهد بود همگام با تجربه جهانی منافع ملی را تامین کرده و توسعه همهجانبه را در جامعه ما محقق کند.
این هم باور دینی ماست و هم انباشت خرد تمدنی، ما را به اینجا میرساند ؛ موقعیتی را که خدا ما را در آن قرار داده یعنی زیست در سایه نظام جمهوری توأم با اسلامیت که به برکت انفاس قدسی حضرت امامخمینی(ره)، صبر، پایایی و ایستایی مقام معظم رهبری و همچنین هوشمندی و بصیرت مردم عزیز ایران است، قدر بدانیم و آن را از دست ندهیم و بهمنظور قدرشناسی و ادای دین به آنان تمام اهتمام خود را برای تحقق آرمانهای شهدا و سعادت معنوی توأم با دنیوی مردم بهکار گیریم. ما نمیتوانیم قدرشناس واقعی باشیم مگر آنکه انقلابی بمانیم، زیست انقلابی داشته باشیم و با عاریسازی فضای کار و تلاش از حب و بغضهای فرصتسوز، لذت شیرین زیست ذیل انقلاب اسلامی را به همگان بچشانیم.
وما توفیقی إلا بالله علیه توکلت و إلیه انیب